اساس فلسفه تربیتی ماریا مونته سوری این است که رشد و تفکر کودکان در مقایسه با افراد بزرگسال بسیار متفاوت است و هرگزکودکان «بزرگسالانی در بدن های کوچک» نیستند. او در سال ۱۹۰۷ میلادی، اولین اثر مهم خویش را یعنی «روش آموزش و پرورش علمی و خانهی کودکان» منتشر نمود.
«فلسفه و کودکان» یا «فلسفه برای کودکان»، حتما چنین عبارتهایی برای شما هم آشناست. اما چرا در سالهای اخیر تاکید زیادی بر این عبارات میشود.
در واقع «بررسی فلسفه دوران کودکی» به این علت اهمیت دارد که چگونگی برداشت ما از این که کودک کیست، از چه ویژگیهایی برخوردار است و یا فعالیت های ذهنی او به چه صورت می باشد را شکل میدهد. در نهایت این برداشت جهت حرکت بعدی ما را در تمام اقداماتی که برای کودکان و یا در ارتباط با آن ها انجام می دهیم، مشخص میکند. شما با چند نگاه و دیدگاه فلسفی آشنا هستید؟ در این مطلب با دیدگاه مونتهسوری آشنا میشویم.
اساس فلسفه تربیتی ماریا مونته سوری این است که رشد و تفکر کودکان در مقایسه با افراد بزرگسال بسیار متفاوت است و هرگزکودکان «بزرگسالانی در بدن های کوچک» نیستند. او در سال ۱۹۰۷ میلادی، اولین اثر مهم خویش را یعنی «روش آموزش و پرورش علمی و خانهی کودکان» منتشر نمود.
مونتهسوری در این کتاب گفته است که تعلیموتربیت میبایست از طبیعت و قوانین رشد کودک الهام بگیرد و خود را از پیش زمینههای ذهنی که ریشه در سنتوعادات نادرست و غیرعملی دارد، رها کند. «بزرگسالان معمولا و تقریبا همیشه [کودکان را] طبق دلخواه خود تربیت کردهاند و این امر نوعی تجاوز به طبیعت و به آزادی یعنی تخطی از قانون و از ارزشهایی است که به نفسه مقدس میباشند.
همیشه آن چه بزرگسالان تصور میکند کودک باید چنان باشد یا بهتر بگوییم، آن چه بزرگسالان با دید خاص خود از کودک متوقع است، موردنظر بوده است. هرگز یا تقریبا هرگز، به وظایفی که بزرگسال نسبت به کودک دارد، به آن چه طبیعت کودک، حیات او، آیندهی وی و محرکهای درونی غیر قابل تغییر موثر در رشدش اقتضا میکند، توجه نشده است»
مونته سوری با تاسیس «خانه کودکان» که شباهت بسیار با «باغ کودکان» فروبل داشت برآن بود تا محیطی متناسب با ویژگیها و علایق کودکان مهیا نماید. دراین محیط میز و نیمکت و وسایل کار مطابق با اندام ونیروی بدنی کودکان ساخته شده بود. کودکان بهراحتی میتوانستند پشت نیمکتها بنشینندو بهآسانی وسایل کار را جابهجا نمایند.
آموزگار در خانهی کودکان تنها نقش یک «ناظر» را دارد و به کودک اجازه میدهد تا به فعالیتی که رغبت دارد، بپردازد و هیچ چیزی را تحمیل نمیکند. وی معتقد است که تمام جنگها، کینه ورزی ها، بیعدالتیها و تجاوزات، ریشه در برخورد استبدادی است که بزرگسالان نسبت به کودکان روا میدارند؛ و بدینسان از همان ابتدا بذرهای پرباری را دراو میکشند که درآینده نویددهندهی زندگانی سرشار از صلح وشادی بود.